خبری خواهم از آن کوی که اعزازی هست


ز برون عرض نیازی ، ز درون نازی هست

گاه گاهی به دعا یک دو بساطی در باز


عشق این شیوه ضرور است، دغابازی هست

های هایی ز من بلبل عشرت بشنو


در مصیبت کده هم مرغ خوش آوازی هست

آتشین بال و پرم دود بر آرد ز قفس


گو ندانم که مرا رخصت پروازی هست

جهتی دید و هوایی خوش و پرواز گرفت


لیک مسکین چه خبر داشت که شهبازی هست

عرفی آن زلف سیاه است کمندی که مراست


مانده چین بر سر چین خم اندازی هست